کتاب آیین دوست یابی نوشته دیل کارنگی قطعا یک کتاب شناخته شده و بسیار معروف در مورد ایجاد روابط موثر است به طور حتم کتابی است که برای همه آشناست و در حوزه دوست یابی و برقراری ارتباطات با دیگران یکی از کتاب های برتر و بسیار مشهور است.
نویسنده این کتاب دیل کارنگی است.دیل کارنگی روانشناس،سخنران،نویسنده و مربی تعلیم و تربیت آمریکایی است. او نویسنده کتابهای زیبا و پرمحتوای آیین زندگی آیین سخنرانی وآیین دوست یابی است. کتاب آیین دوستیابی اش میتواند شمارا در انتخاب دوست،نگه داشتن و چگونگی رفتار با او بسیار راهنمائی کند.
کتاب آیین دوست یابی نکات و مسائل بسیار مهمی را برای ما بیان میکند،نکاتی که اگر به آنها عمل کنید قطعا شما را در امر ارتباطات و خصوصا دوست یابی به یک فردِ موفق تبدیل خواهد کرد.کتاب آیین دوست یابی برای باز کردن این نکات،مثال ها و داستان های بسیار زیبا و شیرینی را می آورد که باعث میشود هم نکات کتاب بهتر درک شود و هم برای مخاطب بسیار جذاب باشد.
به شخصه خودِ من اسم این کتاب را بسیار شنیده بودم ولی آنقدرها راغب نبودم که آن را مطالعه کنم تا یک روز که فرصت آن پیش آمد و صفحاتی از آن را خواندم و بعد متوجه شدم که چه کتاب خوب و پر محتوایی است.پیشنهاد می کنم حتما این چکیده کتاب را بخوانید،مطمئن باشید نکاتِ بسیار آموزنده ای را یاد خواهید گرفت، نکاتی که شما را به موفقیت در روابط و دوست یابی و داشتن زندگی بهتر با دیگران بسیار نزدیک می کند.
در این مقاله می خواهیم خلاصه کتاب آیین دوست یابی را از دیل کارنگی با هم بررسی کنیم،با ما همراه باشید
بخش اول: اصول اساسی رفتار با مردم

فصل اول: اگر عسل می خواهی، به کندوی زنبور لگد نزن
من بیش از یک سوم قرن است که در این دنیا سرگردان هستم و تازه فهمیده ام مردم از صد خطایی که انجام می دهند به ندرت ممکن است یک بار خود را سرزنش کنند و مستحقِ کیفر بدانند. در سایر موارد به روش های مختلف خود را توجیه می کنند و اصلا مقصر نمی بینند. بنابراین عیب گیری و انتقاد از دیگران فایده ای ندارد، چون باعث می شود حالت دفاعی به خود بگیرند و سعی کنند عمل خود را توجیه کنند. انتقاد عمل خطرناکی است چون غرور با ارزش فرد انتقاد شونده را جریحه دار می کند و در نتیجه دلخوری پدید می آورد.
هر احمقی می تواند از دیگران عیب جویی کند، تهمت بزند، و شکایت کند. احمق ها جز این کاری نمی کنند. برای درک دیگران و بخشیدن لغزشهای آنان نیاز به نجابت و خویشتنداری هست. توماس کارلایل می گوید: «عظمت مردان بزرگ از طرز رفتارشان با افراد زیردست معلوم می شود.»
به جای متهم کردن دیگران بهتر است بکوشیم آنان را بشناسیم و از دلایل رفتاری آنان باخبر شویم. این عمل سودمندتر از نکوهش و شکایت کردن از آنان است. با حس همدردی و مهربانی و رأفت با دیگران رفتار کنید و به یاد داشته باشید «شناختن همه به معنی بخشیدن همه است.» به قول دکتر جانسون:
حتی خداوند نیز به قضاوت و داوری در مورد مردم نمی پردازد، مگر پس از آن که عمر آدمی به پایان رسد.» پس چرا من و شما به چنین کاری بپردازیم؟
فصل دوم: راز بزرگ سلوک و معاشرت با مردم
در عالم هستی برای وادار کردن افراد به انجام کار فقط یک راه وجود دارد. آیا تاکنون به این راه اندیشیده اید؟ اگرنه، من برایتان می گویم. آن راه یا وسیله این است که باید میل به انجام آن کار را در فرد مزبور به وجود آورید. به یاد داشته باشید جز علاقه مند کردن فرد و ایجاد انگیزه در او راه دیگری وجود ندارد.
تنها راهی که به کمک آن می توانید کسی را به انجام کاری وادار کنید این است که آن چه را که می خواهد به او بدهید.
زیگموند فروید، روانکاو معروف قرن بیستم معتقد بود: «هر چیزی که من و شما انجام میدهیم براساس دو انگیزه است: نیاز جنسی، تمایل به مهم بودن و ارزش داشتن.»
جان دیویی، یکی از معروف ترین فلاسفهی امریکا، با کمی تفاوت اظهار می دارد: «مهمترین نیاز در طبیعت بشر، آرزوی مهم بودن است. این عبارت را فراموش نکنید: «آرزوی مهم بودن.»
چون بارها به آن رجوع خواهیم کرد. بله، همه ی آدمها دوست دارند مورد توجه قرار بگیرند و از دیگران متمایز شوند و خلاصه سری در میان سرها درآورند.
ویلیام جیمز گفت: «عمیق ترین نیرو در طبیعت و ذات بشر، عطش بی پایان او به تحسین شدن است.» او از کلمه ی خواسته، آرزو و غیره استفاده نکرد. بلکه گفت «عطش بی پایان» برای مورد ستایش قرار گرفتن.
روان شناسان عقیده دارند بعضی افراد برای ارضای حس مهم بودن چنان به عالم خیال فرو می روند که کارشان به جنون می کشد. آنها به خیالات خود پناه می برند تا چیزهایی را که در عالم واقعیت تلخ به دست نیاورده اند در آن جا کسب کنند.
کافی است به من بگویید این عطش مهم بودن و مورد تحسین قرار گرفتن را در زندگی خود چگونه ارضا می کنید تا من برایتان بگویم شما کیستید و چیستید.
همین میل و عطش برای مهم بودن است که شما را وا می دارد تا جدیدترین مد لباس ها را بپوشید، آخرین مدل ماشین را سوار شوید، درباره ی هوش و نبوغ فرزندتان به خود ببالید.
بیایید راجع به موفقیت ها و نیازهای خود کمتر بیندیشیم و بیشتر به جنبه های خوب دیگران فکر کنیم. بیایید تملق و چاپلوسی را فراموش کنیم و صادقانه به تعریف و تمجید از آنان بپردازیم. اگر از صمیم قلب دیگران را سخاوتمندانه ستایش کنیم مردم هم برای کلمات ما ارزش و احترام قائل خواهند شد و آن را همچون گوهری ناب نگه خواهند داشت و در سراسر عمرتکرار خواهند کرد.
فصل سوم: کسی که بتواند این کار را انجام دهد همه ی دنیا را طرفدار خود خواهد کرد! آن که قادر به انجام این کار نباشد، عابری در جاده ی تنهایی خواهد بود.
تابستان هر سال، به محض آن که فرصتی دست دهد برای صید ماهی به دریاچهی ماین می روم. برایم مانند یک عادت شده است چون آرامش روحی خوبی از این سفر به دست می آورم. من از بستنی توت فرنگی خیلی خوشم می آید ولی متوجه شده ام ماهیها کرم را خیلی دوست دارند. بنابراین هروقت به ماهیگیری می روم به آن چه خودم دوست دارم نمی اندیشم هرگز بر سر قلاب ماهی گیری خود بستنی توت فرنگی نمی زنم. بلکه یک کرم یا حشرهی کوچک را جلوی چشم ماهیها می گیرم و می گویم: «می خواهی این را بخوری؟»
چرا همواره سعی می کنیم از چیزهایی حرف بزنیم که خودمان دلمان می خواهد؟ این عملی خودخواهانه است. البته طبیعی است که شما به چیزی که نیاز دارید علاقه نشان می دهید و این علاقه هم همواره پایدار باقی می ماند. ولی باید متوجه و آگاه باشید که ممکن است دیگری به آن موضوعی که شما علاقه دارید علاقه نداشته باشد. این جاست که رفتار شما کمی خودخواهانه به نظر خواهد رسید.
بنابراین اگر می خواهید در دل دیگران نفوذ کنید بهتر است درباره ی آن چه به آن علاقه دارند حرف بزنید و راهِ رسیدن به چیزهای مورد علاقه شان را به آنها نشان دهید.
مثلا اگر نمی خواهید پسرتان سیگار بکشد، برای او موعظه نکنید و تمایل و خواسته ی خود را برای او دیکته نکنید، بلکه برایش ثابت کنید نیکوتین سیگار او را سست می کند و او را از راهیابی به تیم بسکتبال باز می دارد یا مانع از دستیابی او به مقام قهرمانی در تنیس می شود.
متأسفانه دنیا پر از این گونه افراد حریص و طماع و کوته نظر است. به همین خاطر افراد معدودی که جور دیگری به انسانها نگاه می کنند و قبل از هر چیز سعی دارند به دیگران خدمت کنند، نفع زیادی می برند و رقیب ندارند.
آون یانگ، اقتصاددان معروف، می گوید:
مردی که بتواند خود را جای دیگران بگذارد و عملکرد مغزی آنان را درک کند هرگز نباید راجع به آینده ی خود نگران باشد.
اگر مطالعه ی این کتاب فقط این مزیت را برای شما داشته باشد که به کمک آن بتوانید مسائل را از نقطه نظر دیگران نیز بنگرید، در آن صورت می توان ادعا کرد این کتاب یکی از عوامل پیشرفت در زندگی را در اختیار شما نهاده است.
بنابراین به یاد داشته باشید: «هنگامی که می خواهید کسی را وادار به انجام کاری کنید ابتدا میل شدیدی را برای انجام آن کار در او ایجاد کنید. اگر موفق به این کار شوید محبت همه را به سوی خود جلب خواهید کرد وگرنه در جاده تنهایی گام خواهید زد.
بخش دوم: شش راه برای کسب محبوبیت در میان مردم

فصل اول: توصیه ای برای کسب محبوبیت
ما هرکس که باشیم، خواه امپراطور، خواه نانوایا قصاب و غیره، دوست داریم مردم، ما را مورد تمجید و تحسین قرار دهند.
اگر دلتان می خواهد در دل مردم جای بگیرید بنابراین با شور و حرارت و محبت با آنان رفتار کنید.
بنابراین اگر می خواهید مردم دوستتان بدارند، نخستین اصلی که باید از آن پیروی کنید این است که صمیمانه به آنها علاقه نشان دهید.
فصل دوم: روش ساده ای برای جلب دوستی
چارلز شوآب می گوید: «تبسم من یک میلیون دلار ارزش دارد.» من فکر می کنم این گفته ی او زیاد دور از حقیقت نیست. زیرا راز محبوبیت و موفقیت شوآب در زندگی نیز مرهون خونگرمی، تبسم های شیرین و سلوک او با مردم بود.
به زودی فهمیدم که وقتی به دیگران لبخند می زنم آنها نیز با روی خوش با من روبه رو می شوند. در اثرهمین تغییر رفتار درآمدم نیز افزایش یافته است. در اطاق من کارمند دیگری نیز کار می کند. آن قدر از نتایج عملکرد خود سرمست بودم که او را هم از مطلب آگاه کردم. او نیز اقرار کرد در آغاز آشنایی مرا مردی تندخو و نامطبوع یافته بود. ولی در روزهای اخیر نظرش نسبت به من کاملا تغییر یافته است. او به من گفت وقتی که تبسم می کنیم جامهی انسانیت به تن می کنیم.
تبسم در خانه خوشبختی می آورد و در تجارت حسن نیت. چون تبسم نشانه ی دوستی و رفاقت است. تبسم خستگی را از بین می برد و افراد مأیوس را امیدوار می کند. تبسم برای افراد افسرده هم چون اشعه ی آفتاب است و برای افراد غمگین و ناراحت بهترین پادزهر.
بنابراین اگر می خواهید مردم شما را دوست بدارند و محبوب همگان باشید: لبخند بزنید!
فصل سوم: اگر این اصل را از یاد ببرید زیاد ضرر می کنید
درست است که حفظ کردنِ نامِ افراد وقت زیادی می گیرد ولی تاثیر بسیاری زیادی را در زندگی شما می گذارد.
به قول امرسون: «حسن معاشرت نیاز به فداکاریها و گذشتهای کوچک دارد.» بنابراین اگر می خواهید محبت مردم را به سوی خود جلب کنید این اصل را به خاطر بسپرید: «به یاد داشته باشید نام هرکس برای او مهم ترین و دلنشین ترین صداست.»
فصل چهارم: مهارت در سخن گفتن
شما باید دیگران را تشویق کنید تا از زندگی، کارها و موفقیت هایش برایتان سخن بگوید. به یاد داشته باشید مخاطب شما صد مرتبه بیشتر به فکر خیالات و آرزوهای خود است تا در اندیشه ی دردی که شما از دندان خود تحمل می کنید. نیازها و مشکلات خودش برایش خیلی مهم تر است تا خبر قحطی و خشکسالی در افریقا که میلیون ها نفر را از پا درآورده است.
غده ی کوچکی روی گردنش بیشتر از دهها زلزله در سرزمینی دیگر، فکرش را به خودش مشغول می کند. بار دیگر که با کسی هم صحبت می شوید، این نکات را در ذهن خود داشته باشید. بنابراین اگر می خواهید مردم شما را دوست بدارند از این اصل پیروی کنید: شنونده ی خوبی برای حرف های آنها باشید و آنها را تشویق کنید از خودشان صحبت کنند.
زیگموند فروید یکی از بهترین شنونده های معاصر بود. کسی که با او ملاقات کرده بود رفتار او را چنین توصیف می کند: «چنان تأثیری بر من گذاشت که هرگز فراموش نمی کنم. چشمانی آرام و مهربان داشت. صدایش گرم و صمیمی بود. به ندرت حالات چهره اش عوض می شد. اما توجه عمیق و متمرکزی بر گفته های من داشت و حتی وقتی چیزی را به نحو بدی بیان می کردم آن را تقدیر می کرد. وقتی کسی این طوری به حرفهای آدم گوش میدهد احساس واقعأ خارق العاده ای در آدم به وجود می آید.»
اگر می خواهید مردم از شما بگریزند و پشت سرتان شما را مسخره و تحقیر کنند، کافیست هرگز به حرف هایشان گوش ندهید و پیوسته از خودتان حرف بزنید. همچنین هروقت طرف مقابلتان مشغول حرف زدن است اگر فکری به مغزتان رسید فورا وسطِ حرفش بدوید و آن را بیان کنید و منتظر تمام شدنِ حرفش نشوید.سخن دیگری یاوه است چرا باید وقتِ خود را برای شنیدن آن تلف کنید!
کسی را با این خصوصیات میشناسید؟متأسفانه من به وفور چنین انسان های خودخواهی را سراغ دارم و نکته ی شگفت انگیز این است که بعضی از آنها آدم های اسم و رسم داری نیز هستند. این گونه افراد بسیار خسته کننده و ملال آور هستند و خودخواهی آنها با نوعی حس مهم بودن ترکیب شده است. آنها فقط درباره ی خودشان سخن می گویند و فقط به فکر خودشان هستند.
بنابراین اگر می خواهید مردم شما را دوست بدارند از این اصل پیروی کنید:
شنونده خوبی برای حرف های آنها باشید و آنها را تشویق کنید از خودشان صحبت کنند.
فصل پنجم: چگونه دیگران را علاقه مند کنید؟
هرکس روزولت را در «اویستربی» ملاقات می کرد از وسعت اطلاعات و دانش او حیرت می کرد. اگر یک گاوچران، سوارکار، سیاستمدار، نویسنده ای زبردست یا مورخ دانشمندی به ملاقات او می آمد روزولت میدانست با او چگونه صحبت کند. چگونه این کار را می کرد؟ خیلی ساده. هرگاه روزولت می فهمید چه کسی می خواهد به ملاقات او بیاید، شب قبل تا دیروقت بیدار می ماند و در مورد موضوعاتی که فکر می کرد مورد توجه مهمانش خواهد بود مطالعه می کرد. روزولت هم مثل دیگر رهبران خردمند از این نکته خبر داشت که: برای راه یافتن در قلب هرکسی، باید از مطلبی سخن گفت که مخاطب به آن علاقه مند باشد.
بنابراین اگر می خواهید محبت مردم را به سوی خود جلب کنید اصل زیر را رعایت کنید: با آنها درباره ی آن چه بدان علاقه مندند صحبت کنید.
در حقیقت وقتی از این قانون پیروی می کنیم تعداد بی شماری دوست پیدا می کنیم و همیشه خوش و سرحال خواهیم بود. این قانون می گوید: «همواره کاری کنید که دیگران احساس کنند آدم مهمی هستند.»
همان طور که در فصول قبل گفتیم بنا به گفته ی پروفسور جان دیویی، تمایل به مهم بودن قوی ترین انگیزه در انسان هاست.
اگر ما آن قدر تنگ نظر شویم که حاضر نباشیم گاهی اوقات بدون هیچ چشمداشتی به دیگران خوبی کنیم و آنها را شاد و دلخوش سازیم آنگاه باید برای روح خود عزاداری کنیم. چون در آن روز دیگر هیچ نشانه ای از انسانیت در وجودمان نخواهد بود.
پروفسور جیمز می گوید:
عمیق ترین نیاز طبیعت آدمی، مورد تحسین واقع شدن است.»
دیگران همان گونه رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار کنند. چه وقت و چگونه؟ همیشه و همه جا.
آناتول فرانس می نویسد: «هرکس خود را محور دنیا میداند.» ملتها هم همین تصور را درباره ی خود دارند. ممکن است شما خود را از یک ژاپنی بالاتر بدانید. ولی ژاپنی ها هم ممکن است خود را برتر از شما بدانند.
بنابراین اگر می خواهید کسی شما را دوست داشته باشد:
صادقانه و صمیمانه کاری کنید احساس مهم بودن کند.
خلاصه بخش دوم
شش روش برای جلب محبت دیگران
1. صمیمانه به دیگران علاقه نشان دهید.
2.همواره تبسمی بر لب داشته باشید.
3.به یاد داشته باشید نام هر کس،شیرین ترین و مهمترین کلمه برای اوست.
4.گوش دادن به دیگران را بیاموزید و طرف مقابل را به شوق بیاورید که از خود سخن بگوید.
5.با دیگران راجع به آنچه دوست دارند،حرف بزنید.
6.صمیمانه و صادقانه کاری کنید که دیگری احساس مهم بودن کند.
بخش سوم: دوازده شیوه برای آن که دیگران را با خود همراه سازید

فصل اول: در هیچ مباحثهای توقع نداشته باشید صددرصد پیروز شوید
روزی لینکلن، رئیس جمهور امریکا، افسر جوانی را دید که با یکی از رفقایش به نزاع برخاسته بود. جلو رفت و گفت: «کسی که خواهان طی کردن پله های ترقی است فرصتی برای نزاع پیدا نمی کند. نزاع و مجادله، مرد را تندخو و آتشین مزاج و خشن بار می آورد و باعث می شود کنترل اعصابش را از دست بدهد. گاهی بهتر است حق را به طرف مقابل بدهید و بگذرید. اگر به سگ درندهای برخوردید بهتر است از جلوی راه او کنار بروید و برای عبور با او به جدال نپردازید. چون اگر به فرض بعد از گاز گرفتن سگ او را هلاک کنید بازهم جراحت ناشی از گازگرفتگی او بر بدن شما باقی می ماند.»
بهترین راه پیروزی در مباحثه، خودداری از واردشدن در بحث است.
فصل دوم: شیوهی دشمن تراشی و روش جلوگیری از آن
تئودور روزولت، رئیس جمهور آمریکا، هنگامی که در کاخ سفید مستقر بود اعتراف کرد: «اگر در هفتاد و پنج درصد از کارهایم راه صحیح را طی کرده باشم می توانم خود را فرد موفقی بدانم.» وقتی یکی از شخصیت های معروف قرن بیستم چنین بگوید، من و شما چه می توانیم بگوییم؟ اگر واقعا در پنجاه و پنج درصد از اوقات مطمئن هستید که درست می گویید و حق با شماست، می توانید به وال استریت رفته و روزی یک میلیون دلار درآمد کسب کنید، کشتی تفریحی بخرید، اما اگر این قدر به خود اطمینان ندارید یعنی درصد صحت کارهایتان به پنجاه درصد هم نمی رسد پس چرا به دیگران می گویید در اشتباه هستند؟
در موقع بحث و گفتگو با دیگران هرگز سخن خود را با این جمله آغاز نکنید: «من به شما ثابت می کنم...» چون این قبیل کلمات مفهومش این است که «من از شما باهوش تَرم و عقیده ی شما را تغییر میدهم.» این در واقع نوعی دعوت به نبرد است و باعث می شود طرف مقابل هم چون دشمن در جلوی شما صف آرایی کند.
پند آن شاعر را به کار ببندید که می گفت: «طوری به دیگران بیاموزید که متوجه نشوند درسی از شما فرا گرفته اند. مطلب جدید را طوری به دیگر یادآوری کنید که انگار آن را میدانسته و فراموش کرده بوده است».
اگر بی درنگ به خطای خود اعتراف کنید هیچ گاه دچار دردسر نخواهید شد. این اعتراف باعث می شود مجادله فوراً خاتمه بگیرد و طرف را وادار می کند تا حد ممکن نسبت به شما رعایت انصاف را بکند. ضمنا این عمل شما موجب می شود او نیز به خطای خود اقرار کند.
با تهدید و تمسخر و دشنام دادن نمی توانیم دیگران را در جهت مقاصد خود تغییر دهیم.
خلاصه آن که هرگز با مخاطب خود جروبحث نکن، خواه مشتری باشد، خواه همسرت یا دشمن. به او نگو در اشتباه هستی و او را خشمگین نکن. قدری در بیان نظر خویش تدبیر داشته باش.
http://dostankhob.com/ketabe-aeen-dostyabi-daghighan-chemigoyad